| ||
|
اي وصيّ امام عشق! از کتابهای درسی آن سالها، فقط صفحهی اولشان یادم هست و او که امیدش به ما دبستانیها بود. حالا بزرگ شدهایم آقا…! حال امیدتان چطور است؟!… در ایام آغاز ولایت سید علی خامنهای، فقط جای این متن از سید مرتضی است. نه؟! عزيزِ ما، اي وصيّ امام عشق! آنان كه معناي «ولايت» را نميدانند، در كارِ ما سخت درماندهاند؛ امّا شما خوب ميدانيد كه سرچشمهي اين تسليم و اطاعت در كجاست. خودتان خوب ميدانيد كه چقدر شما را دوست ميداريم و چقدر دلمان ميخواست آن روز كه به ديدارِ شما آمديم، سر در بغلِ شما پنهان كنيم و بگرييم. ما طلعتِ آن عنايتِ ازلي را در نگاهِ شما بازيافتيم. لبخندِ شما شفقتِ صبح را داشت و شبِ انزواي ما را شكست. سرِ ما و قدمتان كه وصيّ امام عشق هستيد و نايبِ امام زمان(ع) سيّد شهيدانِ اهلِ قلم، شهيد سيّد مرتضي آويني
برچسبها: بسماللّهالرّحمنالرّحيم منبع:www.khamenei.ir برچسبها: ادامه مطلب ناوشکن ، نگاه حیدری توست ... از آن سر دنیا نشسته اند و دوربینهای لیزری کار گذاشته اند و عکس و فیلم از در و دیوار می گیرند تا بلکه بتوانند راهی به شناخت این معمای غامض ببرند ! اما نمی توانند ... سی و چهار سال است که نمی توانند ... و ما شیداییان و دلباختگان ولایت هر یک به قدر و فهم خویش ادراک می کنیم. بعضی هامان نمی دانستیم ، هیچ نمی دانستیم و در این جهل گسترده مانده بودیم و همین جهل سبب می شد گاهی حنجره شیطان گردیم ... بعضی هامان از ابتدا می دانستیم و هم باور داشتیم ولی شاید گهگداری وسواس شیاطین کارگر می افتاد و زانوان ایمانمان سست می شد ... بعضی دیگر اما موقن بودیم ، هم می دانستیم و هم باور داشتیم هم بر این باور استقامت می کردیم ... بعضی دیگر که جداً از ما نیز نبودند ، می دانستند اما عداوت و خصومت می کردند و هر آنچه آب بود به آسیاب دشمن می ریختند تا منافع پست و حقیر دنیوی خود را تامین کنند ... تا آنکه غبار های فتنه همه جا را در بر گرفت و دیگر شب از روز قابل تشخیص نبود . تا آنکه امتحان الهی مقرر گردید تا مرد را از نامرد جدا سازد . تا آنکه دستور فرقان نازل شد . دیگر نیازی نبود لباس خوب و باطل ، جامه حق بپوشد و حق و یارانش تنها و غریب در کنج انزوا بسوزند و دم بر نیاورند ... غبار فتنه به سرعت همه جا را در بر گرفت و پوشاند و به فرموده خودت در هجوم غبار ها همیشه همه چیز مبهم و نامعلوم است تا آن غبار کنار برود و حقیقت عیان گردد و مرد و نامرد مشخص شوند. آن روز است که عیار مردانگی بالا می رود و غیرت و شرافت و آزادگی خریدار می یابد. و تو تمام این ها را می دانستی و از مدتها قبل انذار می دادی اما گوش شنوایی نبود ... تا آنکه از صفین گفتی و پرده ها یک یک کنار رفت... آنان که استقامت کرده بودند ، همانان که موقن بودند و باورشان ناب و اصیل بود تنها کسانی بودند که مرد این میدان بودند ... و دیگران که باور نداشتند یا اگر داشتند کم بودند بعد از فرو نشستن غبار فتنه ها ، موقن شدند . اما برای ما که کلام تو حجت بود . برچسبها: ادامه مطلب اي دو چشمانت چراغ شام يلداي همه برچسبها: رهبر انقلاب اسلامی ایران
سيد على حسینی خامنهاى فرزند مرحوم حجتالاسلاموالمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنهاى، در فروردینماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيد جواد خامنهاى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشهگير [...] زندگى ما بهسختى مىگذشت. من يادم هست شبهايى اتفاق مىافتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مىكرد. [...] آن شام هم نان و كشمش بود.» خانهاى كه خانوادهی سيد جواد در آن زندگى مىكردند در یكی از محلههای فقیرنشین مشهد بود: «منزل پدرى من كه در آن متولد شدهام، تا چهار پنج سالگى من، يك خانهی ۶۰ ـ ۷۰ مترى در محلهی فقيرنشين مشهد بود كه فقط يك اتاق داشت و يك زيرزمين تاريك و خفهاى! هنگامى كه براى پدرم ميهمان مىآمد -و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت- همهی ما بايد به زيرزمين مىرفتيم تا مهمان برود. بعد عدهاى كه به پدر ارادتى داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
رهبر انقلاب از دوران كودكى در خانوادهاى فقير اما روحانى پرورش يافتند و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگشان سيد محمد برای یادگیری الفبا و قرآن مجید، به مكتبخانه رفتند و پس از آن در مدرسهی تازهتأسيس اسلامى «دارالتعليم ديانتى» ثبت نام كردند و دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.
برچسبها: ادامه مطلب |
|