| ||
|
حضرت آیت الله حاج سید علی حسینی خامنه ای در سال 1318 در شهر مقدس مشهد پا به عرصه وجود گذاشتند. خانواده ایشان از روحانیون معتبر به شمار می آمدند و پدرشان آیت الله آقای حاج سید جواد از مجتهدین و علمای به نام مشهد بود که سال های طولانی صبح ها در مسجد گوهرشاد و شهرها و شب ها در مسجد بازار مشهد، اقامه جماعت می نمود. جد ایشان آیت الله سید حسین خامنه ای از علمای آذربایجان مقیم نجف بود. وی قبلاً در محله «خیابان» تبریز اقامت داشت، سپس به نجف اشرف سفر کرده و در آنجا به درس و بحث اشتغال ورزیده بود. وی مردی پرهیزکار و اهل علم و تقوی و زهد بود که عمری را با قناعت گذرانده بود. مادر ایشان، دختر آقا سید هاشم نجف آبادی میردامادی است که از علمای معروف مشهد بود. وی زنی پاکدامن و آشنا به مسائل اسلامی و متخلق به اخلاق الهی استدوران کودکی با تربیت پدری سخت گیر و مراقب اما به شدت مهربان و دوست داشتنی و مادری مهربان تر در نهایت عسرت و تنگدستی با حاصلی از زی طلبگی قرین بود. حضرت آیت الله خامنه ای در این باره می گویند: برچسبها: ادامه مطلب بازدید از جبهه
در آغاز جنگ بر حسب مسئوليتي كه داشتم در كردستان بودم مقام معظم رهبري در آن زمان به خاطر حساسيت جبهههاي جنوب بيشتر در خوزستان تشريف داشتند .
لذا ما از حضور ايشان در منطقه عملياتيمان در روزهاي اول، محروم بوديم تا اينكه در اواخر 59 بود كه ايشان به كردستان تشريف آوردند، من فرمانده منطقه عملياتي مريوان بودم با برادر عزيزم، حاج آقا متوسليان ايشان از سپاه بود، و من از ارتش كه فرماندهي منطقه عملياتي مريوان تا حدود نوسود و سقز را بر عهده داشتيم ميدانيد كه سال 59 كردستان وضع مساعدي نداشت نه تنها به خاطر هجوم عراق مرزها ناامن بود بلكه بسياري از نقاط آن هم همراه با توطئه و خطر مينگذاري و خطر تهاجم ضدانقلاب، ناامنيهاي جادهاي، حتي ناامنيهاي پروازي و هليكوپتري بود، به طوري كه در چندين مورد از پايين به هليكوپترها تيراندازي ميشد حتي رئيس بانك مريوان هم در هليكوپتر شهيد شد بنابراين حضور يك مقام برجستهاي مثل آقا درسال 59 در آن منطقه كه حتي پادگان مريوان هم زير توپ 130 دشمن بود و هم خمپاره ضدانقلاب، براي ما فوق العاده مهم و روحيهبخش بود. عراق هم به حضور ايشان در منطقه پي برده بود لذا چندين بار با اختلاف چند دقيقه موضع و محلي را كه ايشان بودند بمباران كرد. به هر جهت اقامت طولاني آقا نشان دهنده اين بود كه حضور فرمانده اصلي در لحظات بحراني در كنار رزمندگان بسيار مهم و روحيه بخش است. برچسبها: ارتباط با خانواده شهداء
در دیداری که آقا در مشهد با خانواده های شهدا داشتند، یک روز از خانواده ای دلجویی می کردند که چهار فرزندشان شهید شده بود. مقام معظم رهبری بعد از اینکه عکس شهیدان را برایشان آوردند، اسامی همه اعضای خانواده را سؤال فرمودند. به روایت حجت الاسلام والمسلمین مجتبی ذوالنوری – فرمانده تیپ 83 امام صادق(ع) در زمان جنگ برچسبها: دو نامه در نیمه شب
چيزي خيلي به كمك ما آمد، پيغام مرحوم اشراقي بود. يادم رفت بگويم؛ سر شب مرحوم اشراقي، داماد امام ،از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسيد. من گفتم قرار بر اين است كه عمليات انجام شود و ظاهراّ من اظهار ترديد كرده بودم كه دغدغه دارم ممكن است عمليات انجام نشود و مگر اين كه امام دستور دهد. ايشان رفت با امام تماس گرفت، پيغام داد امام دستور دادند تا فردا سوسنگرد بايد آزاد شود و تيمسار فلاحي هم بايد مباشر عمليات باشد.من اين را نگفته بودم چون دير وقت بود. شايد هم فكر ميكردم كه صبح بگويم. وقتي كه اين مسئله پيش آمد، گفتم حالا وقتش است كه اين پيغام را بدهم. نشستم دو نامه نوشتم . يكي ساعت يك و نيم بعد از نصف شب و يكي ساعت دو.ساعت يك و نيم به سرهنگ قاسمي، فرماندهي لشكر 92، نوشتم كه داماد حضرت امام، از قول امام ، پيغام دادند كه فردا بايد حصر سوسنگرد شكسته شود و اگر تيپ دو نباشد، اين كار انجام نميشود.به تيمسار ظهيرنژاد گفتم و ايشان هم قول داده كه با بنيصدر صحبت كند؛ تيپ بيايد و شما هم آماده باشيد كه تيپ را به كار بگيريد. مبادا به خاطر پيغامي كه سر شب آمده، تيپ را از دور خارج كنيد. نامه را دادم به دست يكي از برادرها و گفتم اين نامه را ميبري و اگر سرهنگ قاسمي خواب هم بود از خواب بيدارش ميكني و نامه را به دستش ميدهي. يك نامه هم ساعت 2 براي سرتيپ فلاحي با همين مضمون نوشتم با اين اضافه كه امام گفتند سرتيپ فلاحي هم بايد در جريان عمليات باشد و نظارت كنند. اين ماجرا را هم نوشتم كه ميخواستند تيپ را از ما بگيرند و گفتيم كه بايد تيپ باشد و شما مسئول هستيد كه اين را بگيريد و كار كنيد.هر دو نامه را به شهيد چمران دادم و گفتم شما هم بنويس كه نظر هر دويمان باشد. ايشان هم پاي هر كدام يك شرح دردمندانهاي نوشتند.ايشان هم كه ميدانيد خيلي ذوقي و عارفانه مينوشتند.من خيلي قرص و محكم نوشتم؛ او خيلي دردمندانه. گفتم هر كس بخواند، دلش ميسوزد. ساعت2 هم نامهي دوم را براي سرتيپ فلاحي فرستادم.خيالم راحت بود كه كار انجام ميشود اما باز هم دغدغه داشتيم. بارها شده بود كه كار تا لحظات آخر رسيده بود و به دليلي تعطيل شده بود.صبح زود كه از خواب براي نماز بلند شدم، ديدم اوضاع خوب است. ساعت 5 صبح تيپ 2 از خط عبور كرده بود. همان زمان كه نامه را دريافت كردند، مشغول شدند و بعد از دريافت نامه حركت كرده بودند. برچسبها: ادامه مطلب شهید کاوه
خدا را سپاسگذاريم كه توفيق دست داد تا شما عزيزان لشگر ويژهي شهدا را در مقرتان زيارت كردم آرزويي بود و ياد نيكي از شماها در دل ما، در زمان اوايل تشكيل اين تيپ و لشگر. هر چه ما شنيده بوديم تعريف و تمجيد و ستايش قهرمانيها و شجاعتهاي اين لشگر بود.البته حقيقتاً با همه دل عرض مي كنم جاي اين شهيد عزيزمان خالي است. شهيد محمود كاوه و همهي شهدا، چه سرداران و چه بقيهي برادراني كه به شهادت رسيدهاند؛ اما خوب بعضيها را انسان از نزديك ميشناسد، فضايل آنها را ميداند، ارزشهايي را كه گاهي در يك انسان، در يك جوان جمع شده از نزديك لمس ميكند و اي عزيزان محمود كاوه از اين قبيل بود. منبع: وبلاگ كاوه
برچسبها: از تو به يك اشاره ... يك روز در شهريور 1320 چند لشگر از شرق و چند لشگر از غرب وارد كشور شدند و چند تا هواپيما در آسمانها پيدا شدند؛ نيروهاي نظامي آن روز كشور از پادگانها هم گريختند! نه فقط در جبههها نماندند، بلكه آنهايي هم كه در پادگان بودند، خزيدند تو خانهها و خود را مخفي كردند.
برچسبها:
اشغال خرمشهر آن روز وضع نيروهاي مدافع ما در اهواز خيلي نابسامان بود، لذا ما از اهواز نميتوانستيم نيرو بفرستيم و بايد از دزفول ميفرستاديم يا از هر جاي ديگري كه فرماندهي نيروي زميني ميفرستاد كه آن هم در دزفول مستقر بود. هر چه ما گفتيم اعتنايي نكردند. برچسبها:
تيپ 2 لشگر 92 گروه رزمي 148 بود. گروه رزمي چيزي بين گردان و تيپ است؛ گرداني كه نزديك به تيپ است، بهش گروه رزمي ميگويند. برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: برچسبها: بسماللهالرّحمنالرّحيم برچسبها: ادامه مطلب بسماللهالرّحمنالرّحيم برچسبها: ادامه مطلب بسماللّهالرّحمنالرّحيم برچسبها: ادامه مطلب بسم الله الرّحمن الرّحيم برچسبها: ادامه مطلب بسماللهالرّحمنالرّحيم برچسبها: ادامه مطلب |
|