قالب وبلاگ
نويسندگان
لوگو همسنگران

pishvaye sadegh کتاب موبایل ارزشمند پیشوای صادق

 

نسخه جاوا / jar
- دریافت فایل (لینک مستقیم)

حجم: ۴۱۷ کیلوبایت

بها: یک صلوات

 

نسخه آندروید / apk
- دریافت فایل (لینک مستقیم)

حجم: ۴۶۹ کیلوبایت

بها: یک صلوات

منبع:http://www.leader-khamenei.com


برچسب‌ها: <-TagName->
[ 12 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 20:52 ] [ الهام انصاری ] [ ]

یارب به علـــــــــی و میــــثم تمارش
یارب به حســین و تشنه لب،انصارش
هر کس که بد ســیدعلی می خواهد
این سال جدیــــــد، از زمــین بردارش

****************

صد شکر که دستان ولی بر سر ماست
دستان اباالفضـــــــل علــی یاور ماست
ما فاتح فتـــــــــــــنه های دورانیم چون
سید علی خامنه ای رهبــــــــر ماست

****************

من قلب سیاه ظالمان می شکنم
دست طمع معاندان می شکنم
گر خامنه ای حکم جهــــــادم بدهد
کاخ ستم کل جهان می شکنم

****************

ما هستـی خویش به ولــی می بازیم
عشقی که به عشق ازلــی می بازیم
این بار  امانـــــت که خـــــــدا داد به ما
جانی است که بر سیدعلی می بازیم

منبع:sher-agha.blogfa.com



برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ 12 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 20:47 ] [ الهام انصاری ] [ ]

روز و شب ما اگر جهنم گردد
شخصیتمان ترور دمادم گردد
ما بسیجیان نمی گذاریم حتی
یک مو زسر خامنه ای کم گردد

****************

قبل از تو دلم گلی کــــه نیکوست نداشت
همچون تو پدر که فاطمی خوست نداشت
از بــس که تــــو مـــاهی پدرم سیدعلی
والله نمــی شود تــــــو را دوست نداشت

****************

تا نور ولا بــه سینه ی ما تابید
نفرت ز منافـــق به دل ما رویید
ما جمله فدایی ولایـت هستیم
تا کور شود هر آنکه نتواند دید

****************

ما شاکر حقیم کــه داریم تو را
توحیدری و چو ذوالفقاریم تو را
ای سیدعلی ، رهبر من آقا جان
هیهات که تنــها بگذاریم تو را

****************

آنان که به ظاهـــــــــر غــــم مــردم دارند
هــم نــــوکر و هم ریــــزه خــور اغــــیارند
تیر همه شان خورده به سنگ چون امت
با رهــــــــبری خامــــــــنه ای بیـــــدارند

****************

نام حسن ، شهرت حسن زاده ای
نـــــور بیــان ، عالـــــــم و آزاده ای
در همه دلها تویـــــی محبوب چون
دل به ره ، سیــــــد علی داده ای

****************

از عشق تو رهـــــــــبرا نمردن ظلم است
در گوشه ی خانه جان سپردن ظلم است
من مقـــلد فاطـــــــــمه ی زهـــــــــــرایم
در راه تو یک سیـــــلی نخوردن ظلم است

****************

راه تو سعادت بخـــــــش، راه دشمنت بیراه
من نباشم آقاجـــــان، درد و دل کنی با چاه
ای خامنه ای مولا، حق مـــــــــــادرت زهرا
چشم دشمنانت کور، دست دشمنت کوتاه

****************

برخون حسین شاه شـــهیدان صلوات
بر روح امام و جـــــــــمع یاران صلوات
همراه امام و شــــــــــهدا می گوییم
بر خامنه ای پیر خــــــــراسان صلوات

منبع:sher-agha.blogfa.com


برچسب‌ها: <-TagName->
[ 12 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 20:46 ] [ الهام انصاری ] [ ]

 

*** ورود به دنیا طلبگی

در پایان دوره دبستان، آینده سید علی و راه پیش رو، همان ورود به دنیای طلبگی، کسوت روحانیون و آموزش در حوزه علمیه بود. "چه زمانی فکر آینده افتادم؟ یادم نیست. اما این که در آینده زندگی خودم  بنا بود چه شغلی را انتخاب کنم، از اول برای خود من و برای خانواده من معلوم بود. همه میدانستند که من بناست طلبه و روحانی شوم. این چیزی بود که پدرم می خواست و مادرم به شدت دوست می داشت. خود من هم علاقه مند بودم."

 

زندگی نامه رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای در کودکی و نوجوانی و جوانی
وی از پایان دوره دبستان تدریس می کرد؛ انموذج و صمدیه می خواند، شرح امثله و صرف میر درس می داد.  شاگردان او دو روضه خوان مشهدی بودند. رفته بودند پیش حاج سید جواد خامنه ای و خواسته بودند شرح امثله و صرف میر به آنان درس دهد. پدر هم آنان را حواله داده بود به پسر 13 ساله اش، سید علی. "گفته بود لازم نیست مرا معطل کنید برای این کار؛ فلانی هم کافی است."
تا مدت ها به این دو مرد روضه خوان درس می داد. محل تدریس او مسجد شاه بود. تفاوت سن و جثه به اندازه ای بود که سید علی را در هاله ای از خجالت نگه دارد، اما او کارش را دامه داد.

***نخستین منبر

آشنایی با این دو روضه خوان بزرگسال، زمینه منبر رفتن سید علی را فراهم کرد. یکی از اینان کاظم طالبیان بود که هر هفته روزهای چهارشنبه پیش از ظهر در خانه اش روضه زنانه برپا بود. در مشهد رسم است وقتی روضه خوانی صاحب مجلس باشد، بقیه مداحان در خانه او حاضر می شوند و روضه خوانی می کنند. به این، روضه نافله می گویند؛ چون پولی در کار نیست و مداحان  با همان جیبی که آمده اند، مجلس را ترک می کنند. طالبیان به سید علی نوجوان پیشنهاد کرد در مجلس او سخنرانی کند." گفتم: من منبر بلد نیستم. گفت چه عیبی دارد؟ گفتم از پدرم می پرسم. پدرم گفت: خیلی خوب است. مرا تشویق کرد که حتما برو. گفتم بلد نیستم. گفت از روی کتاب به تو یاد می دهم ...کتاب را ببر و از روی آن بخوان؛ یواش یواش راه می افتی."

 

پدر جلاءالعیون مجلسی را از کتاب خانه بیرون کشید و بخشی که مربوط به زندگی امام محمد باقر(ع) می شود، پیش روی او گشود و گفت که بخواند. خواند تا اگر اشتباهی می کند، پدر تصحیح کند. پس از آن مجمع الفروغ را به دست گرفت و چند مسئله را به پسر یاد داد. سید علی که تا آن زمان فقط کتب درسی جا به جا کرده بود، این بار دو کتاب بزرگ تاریخی و فقهی را زیر بغل گرفت و راهی خانه طالبیان شد.
صاحب مجلس که دید آخوند نوجوان با دو کتاب قطور پا به خانه اش گذاشته، مطمئن شد که این هفته منبری خواهد داشت. " به شدت خجالت کشیدم...بعد از چند روضه نوبت من شد. گفت: آقای خامنه ای بفرمایید...می ترسیدم. نمی دانستم  چه می شود رفتم توی اتاق زن ها."


منبری با دو سه پله در اتاق جا خوش کرده بود. روی پله اول نشست و سرش را پایین انداخت. زنها به نوجوانی خیره شده بودن که داشت مجمع الفروع را باز می کرد. مسئله ای در باب اعمال مستحبی خواند.

کتاب را بست جلاءالعیون را باز کرد و دو صفحه ای که پدر از زندگی حضرت محمد باقر (ع) نشان کرده بود را خواند. منبر سید علی نسبت به روضه هایی که مداحان حاضر می خوانند طولانی شد. از اتاق که آمد بیرون  یکی از روضه خوان ها، شیخ صابری، که شوخ طبع هم بود با لهجه غلیظ  خراسانی گفت که می خواستی  تا آخر کتاب بخوانی؟ بر خجالت های علی آقا افزوده شد. هنگام خروج از خانه، طالبیان "یک اسکناس پنج ریالی نو به من داد به عنوان پول منبر. با این که به روضه خوان ها پول نمی دادند، اما به من داد. گفتم: نمی خواهم."

بسیار اصرار کرد. سید علی با آن اسکناس به خانه بازگشت. تا آن زمان کسی چنین پولی به او نداده بود. علی آقا خبر این پاکت را به پدر رساند. اوقات حاج سید جواد تلخ شد و تشر زد که بی خود گرفتی؛ دیگر این این کارها نکن. این نخستین منبر زندگی سید علی خامنه ای با همه تلاطمات بود.


برچسب‌ها: <-TagName->
[ 12 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 20:42 ] [ الهام انصاری ] [ ]

حاج محمد اسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشته ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می شناسند و تایید می کنند و به او علاقه دارند.
به گزارش مشرق، در کتاب "شرح اسم” که به بیان زندگی نامه مقام معظم رهبری در سال‌های قبل از انقلاب پرداخته است، مطلب مربوط به ازدواج ایشان به شرح زیر است:

مدتی از بازگشت به مشهد نمی گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواده ای سنتی و با علائق مذهبی پرورش یافته بود، به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی را که چهار پنج سال پیش برای سید محمد رفته بود، این بار برای سید علی پیمود.

حاج محمد اسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دین دار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبه تازه از قم برگشته ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می شناسند و تایید می کنند و به او علاقه دارند.


برچسب‌ها: <-TagName->
[ 12 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 20:40 ] [ الهام انصاری ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد
.: web Themes By shiaweb :.
درباره وبلاگ

سلام بر تو اي رهبر غريبم، سلام بر تو نايب امام غايبم، سلام بر تو كه از سلاله ي پاك رسول الله اي، سلام بر تو كه بوي خميني ميدهي، سلام بر تو كه يادآورخون شهدايي، رهبر من سلام، ميدانم وقتي اشك بر چشم آوردي و جانت را ناقابل ناميدي من و امثال من كه ادعاي اين را داريم كه پيروت هستيم بايد ميميرديم اما فقط نظاره گربوديم و فرياد زديم جانم فداي رهبر اماكدام فدايي؟؟؟؟ چه صبري داري آقاي من.صبرت مرا ياد صبر علي ع مي اندازد كلامت خطابه هاي رسول ا... را يادمان مي آرد. لبخندت شكفتن شكوفه هاي بهاري را برايم متجلي ميسازد گفتيم خوني كه در رگ ماست هديه به توست اما حتي حرفهايت را نشنيديم و فقط... ميدانم آقاي من،دلت را سوزانديم. رهبرم.ميبخشي ما را؟؟؟
طراح قالب
امکانات وب
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1