«ازجنس نـــــور»

قالب وبلاگ
نويسندگان
لوگو همسنگران

زندگینامه حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

حضرت آیت الله حاج سید علی حسینی خامنه ای در سال 1318 در شهر مقدس مشهد پا به عرصه وجود گذاشتند. خانواده ایشان از روحانیون معتبر به شمار می آمدند و پدرشان آیت الله آقای حاج سید جواد از مجتهدین و علمای به نام مشهد بود که سال های طولانی صبح ها در مسجد گوهرشاد و شهرها و شب ها در مسجد بازار مشهد، اقامه جماعت می نمود. جد ایشان آیت الله سید حسین خامنه ای از علمای آذربایجان مقیم نجف بود. وی قبلاً در محله «خیابان» تبریز اقامت داشت، سپس به نجف اشرف سفر کرده و در آنجا به درس و بحث اشتغال ورزیده بود. وی مردی پرهیزکار و اهل علم و تقوی و زهد بود که عمری را با قناعت گذرانده بود. مادر ایشان، دختر آقا سید هاشم نجف آبادی میردامادی است که از علمای معروف مشهد بود. وی زنی پاکدامن و آشنا به مسائل اسلامی و متخلق به اخلاق الهی استدوران کودکی با تربیت پدری سخت گیر و مراقب اما به شدت مهربان و دوست داشتنی و مادری مهربان تر در نهایت عسرت و تنگدستی با حاصلی از زی طلبگی قرین بود. حضرت آیت الله خامنه ای در این باره می گویند:
«دوران کودکی ما بسیار در عسرت می گذشت، خاصه که کودکی من مصادف با ایام جنگ نیز بود با اینکه مشهد در کرانه جنگ واقع بود و همه چیز نسبت به شهرهای دیگر کشود در آن ارزان و فراوان بود؛ معهذا وضع خانواده ما به طوری بود که ما حتی همیشه نمی توانستیم نان گندم بخوریم و معمولاً نان جو می خوردیم. من شب هایی از کودکی را به یاد می آورم که در منزل شام نداشتیم و مادر با پول خردی که بعضی وقت ها مادر بزرگم به من یا یکی از برادران و خواهرانم می داد، قدری کشمش یا شیر می خرید تا با نان بخوریم... منزل پدری من که در آن متولد شده ام تا 4-5 سالگی من یک خانه حدود 60- 70 متری در محله ای فقیرنشین در مشهد بود که فقط یک اطاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفه»
تحصیلات ابتدایی
معظم له تصدیق ششم را دور از چشم پدر با رفتن به کلاس شبانه دریافت می دارد و سپس مخفیانه در کلاس های دبیرستان نام نویسی کرده و دوره متوسطه را طی دو سال به صورت جهشی می خوانند و دیپلم می گیرند. از نظر علوم اسلامی در همان مدرسه اسلامی، ادبیات عرب را شروع می کنند. و سپس در چهارده سالگی به مدرسه علوم دینی «سلیمان خان» می روند و ادبیات عرب را در آنجا به پایان می رسانند. شرایع را هم در درس پدر شرکت می کنند وهنگامی که به کتاب حج می رساند پدر به ایشان می گویند که در درس شرح لمعه که مبحث حج رسیده بود شرکت کنند و هم مباحثه با برادرشان حاج سید محمد آقا بشوند. بعد از مدرسه سلیمان خان به مدرسه علوم دینیه نواب می روند و سطح را به پایان می رسانند. پس از آن در دروس خارج مرحوم آیت الله العظمی میلانی شرکت می نمایند و این کم نظیر بود که جوانی در سن 16 سالگی بتواند در درس خارج شرکت نماید
تحصیلات عالی
معظم له دروس سطح را نزد اساتیدی چون آقای علوی، آقای مسعود، پدر بزرگوارشان، مرحوم آقا میرزا احمد مدرس یزدی، مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی که ایشان از شاگردان مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی و اهل ریاضت و مدرس درجه یک مشهد و بسیار مرد محترم و ملا و معروف بودند و در بین خواص مشهد مرد آزاده و روشن ضمیری بودند به خصوص در نزد اهل علم به مدت پنج سال و نیم خوانده اند و درس خارج را هم نزد اساتیدی چون: مرحوم آیت الله میلانی، مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی و درس فلسفه را نزد آیت الله میرزا جوادآقا تهرانی خوانده و ایشان کتاب منظومه و مطالب مرحوم حاج ملا هادی سبزواری را درس می گفته و رد می کرده اند که در حقیقت این درس منظومه ایشان رد منظومه بوده و پس از مدتی بنا به پیشنهاد یکی از دوستانشان به درس آقا شیخ رضا ایسی که در مشهد ملای قدیمی و فاضل و حکیم و خیلی هم معتقد به حکم بوده شرکت نموده اند.
عزیمت به نجف و قم
ایشان پس از درک محضر اساتید بزرگوار ایران به نجف رفته و در درس های آیات حکیم، خوئی، شاهرودی، و آقا میرزا باقر زنجانی و مرحوم میرزا حسن یزدی و آقا سید یحیی یزدی شرکت نموده اند. معظم له در شرح زندگانی خود فرموده اند:
«اما در بین همه این درس ها یکی از درس آیت الله حکیم خوشم آمد. به خاطر سلیس بودن و روانی اش و با نظرات فقهی خیلی خوبی که داشت و یکی هم درس آیت الله آقا میرزا حسن بجنوردی که در مسجد طوسی درس می گفت و از درس ایشان هم خوشم آمد تا اینکه تصمیم گرفتم در نجف بمانم. لذا به پدرم نامه نوشتم که اگر می شود من اینجا بمانم اما پدرم موافقت نکرده بنابراین آمدم مشهد و بعد از مدتی راهی قم شدم و در قم تصمیم گرفتم همه درس ها را ببینم تا هر کدام را پسندیدم به همان درس بروم. که همین کار را هم کردم و از میان همه آن درس ها یکی از درس امام و بعد از آن درس آیت الله حاج آقا مرتضی حاج شیخ و دیگری درس آیت الله العظمی بروجردی را می رفتم و در درس فقه و اصول امام هم مستمراً شرکت می کردم. در قسمـت فــلسفه هم یک مقدار از اسفار و یک مقدار هم شفا را از درس علامــه طباطبایی استفاده کردم.»
مبارزات
آیت الله خامنه ای مجاهدی شجاع و با تقواست که در سراسر زندگی پر برکتش همواره در جهاد به وسیله قلم و سخن و سلاح بوده و بخصوص از سال 1341 که امام بزرگوار نهضت عظیم اسلامی را آغاز نمود دقیقه ای از تلاش و جهاد باز نمانده است. شرح این همه مبارزه خود چندین جلد کتاب می خواهد تنها در این مختصر اشاره ای خواهیم داشت
حضرت آیت الله خامنه ای در این باره خودشان می فرمایند:
«در ارتباط با ورود به میدان مبارزه و مسائل سیاسی، سال های 32-31 بود که شنیدم مرحوم نواب صفوی آمدند و به مشهد که در این ارتباط یک جاذبه پنهانی مرا به طرف مرحون نواب می کشاند و خیلی علاقمند شدم نواب را ببینم. تا اینکه خبر دادند نواب می خواهد به مدرسه سلیمان خان که من هم از طلاب آنجا بودم بیاید که آن روز ورود مرحوم نواب به مدرسه سلیمان خان جزو روزهای فراموش نشدنی زندگی من است. وقتی ایشان با یک عده از افراد فدائیان اسلام که کلاه پوست مخصوص به سر داشتند وارد مدرسه شده به هیئت ایستاده و با شعار کوبنده شروع به سخنرانی کرد. محتوای سخنرانی اش هم این بود که باید اسلام زنده شود و اسلام حکومت کند و در این ارتباط پرخاشگرانه، شاه، انگلیس و مسئولین مملکتی را متهم به دروغگویی کرد و گفت: این مسئولین مسلمان نیستند؟
من که برای اولین بار این حرف ها از زبان مرحوم نواب به گوشم می خورد، آن چنان حرف هایش در دلم نشست که دوست داشتم همیشه با او باشم و همانجا اعلام شد که فردا آقای نواب از مهدیه به مدرسه نواب خواهد رفت و فردای آن روز مرحوم نواب به هیئت اجتماع از مهدیه به نواب حرکت کرد و در بین راه خطاب به مردم با صدای بلند شعار می داد و می گفت: برادر غیرتمند مسلمان باید اسلام حکومت کند تا اینکه به مدرسه نواب وارد شد و آنجا هم با تمام وجود یک سخنرانی مفصل و هیجان انگیزی ایراد کرد و بعد از سخنرانی به ایشان پیشنهاد اقامه نماز جماعت شد که قبول کردند و نماز را به امامت ایشان خواندیم و بعد از آن که مرحوم نواب از مشهد رفتند ما دیگر از او خبر نداشتیم تا اینکه خبر شهادتش به مشهد رسید و وقتی خبر شهادت ایشان به مشهد آمد، ماها از روی خشم و غیض منقلب شده بودیم به نحوی که در صحن مدرسه شعار می دادیم و از شاه بدگویی می کردیم و نکته ی قابل توجه این بود که مرحوم آیت الله حاج شیخ هاشم قزویمی در مشهد تنها روحانی بود که بر اساس همان آزادگی و بزرگ منشی اش در مقابل شهادت مرحوم نواب عکس العمل نشان داد و در مجلس درس از شهادت مرحون نواب صفوی و یارانش به وسیله دستگاه حاکم انتقاد شدید کرد و تاثر خودش را از شهادت آنها ابراز داشت و گفت مملکت ما کارش به جایی رسیده که فرزند پیغمبر (ص) را به جرم گفتن حقایق می کشند! و لذا از همان وقت جرقه های انگیزش انقلابی اسلامی به وسیله نواب صفوی در من بوجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد
بنابراین آن حالت رنگ پذیری از مرحوم نواب سبب شد که در همان سال 34 یا 35، اولین حرکت مبارزاتی ما شروع شود به این شکل که یک استانداری بنام «فرخ» برای مشهد آمده بود و این شخص به هیچ یک از مظاهر و ضوابط دینی احترام نمی گذاشت؛ از جمله اینکه در ماه محرم و صفر که معمول بود سینماهای مشهد تعطیل می شد، ابتدا تا چهاردهم محرم اعلام تعطیلی کرد و یعد یک قدری سر و صدا شد تا بیست محرم تجدید کرد و لذا ما چند نفر بودیم که نشستیم یک اعلامیه در ارتباط با امر به معروف و نهی ازمنکر نوشتیم و با پست به این طرف و آن طرف فرستادیم»
مبارزه از سال 41 به بعد
حوزه ی علمیه قم در سال 1341 با ندای امام امت به پا خواست و شور دیگری در این مرکز علم و تقوی و جهاد و شهادت پدید آمد. علما و طلاب با تلاشی خالصانه و با مردانگی تمام، سخنان و رهنمودهای امام و سایر مراجع را به اقصی نقاط ایران می بردند و حضرت آیت الله خامنه ای در این مورد نقش سازنده و عظیمی ایفا نمودند و ضمن فعالیت هایی که در قم داشتند ارتباط خود را با علما و طلاب مشهد تقویت کردند و کوشیدند با استفاده از فعالیت های سایر علمای خراسان هرچه بیشتر و بهتر طلاب را تجهیز نمایند.
این فعالیت آن چنان موثر و چشمگیر بود که در سال 1342 از طرف امام ماموریت یافتند سه پیام را به مشهد ببرند. سه پیامی که با محرم سرنوشت سازی که پانزده خرداد در آن اتفاق افتاده، ارتباط داشت. ایشان پس از آغاز مبارزات تا انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 اکثر عمر پر برکتشان را یا در زندان و یا در تبعید به سر برده و یا به علت تعقیب توسط ساواک متواری بوده اند
مسئولیت های معظم له پس از انقلاب اسلامی
1. شورای انقلاب اسلامی
2. کمیته استقبال از امام خمینی
3. ماموریت به سیستان و بلوچشتان
4. نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع
5. سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
6. رسیدگی به امور دانشجویان
7. امامت جمعه تهران
8. نمایندگی مجلس شورای اسلامی
9. مشاوره امام خمینی در شورای عالی دفاع
10. ریاست جمهوری
پس از رحـلت جانگداز رهبر کبیر انقلاب (ره) تمامی افکار خلع وجود رهبر در نظام مقدس را احساس و اظـهار نـگرانی می نمود ولی تاکید امام خمینی به شایستگی حضرت آیه الله خامنه ای برای رهبری نظام جـمهوری اسلامی بارقه ی امیدی در دل انقلابیون پدیدار ساخت و از آن تاریخ تا کنون ایشان سکان کشتی انقلاب اسلامی را در دست گرفته و به خوبی رهنمون شده اند.
سوابق تدریس
ایشان تدرس را از اولین روزهای طلبگی رسمی، یعنی بلافاصله بعد از تمام شدن دوره ی دبستان شروع کرده و اولین تدریس، ایشان کتاب امثله یا صرف میر بوده که برای دو شاگرد بزرگسال از روضه خوان های مشهد تدریس می نموده اند و تا سال 1337 که در مشهد بوده کتاب هایی از صرف، نحو، معانی، بیان، اصول و فقه تدریس می کرده اند و در قم هم در کنار دروسی که می خوانده اند تدریس نیز می کرده اند. پس از برگشتن از قم به مشهد، در سال 1343 سطوح عالیه، مکاسب و کفایه تفسیر و عقاید تدریس می کرده اند و هم اکنون درس خارج ایشان کانونی گرم برای طالبان علوم آل الله می باشد
تألیفات
– کتاب الجهاد درس خارج معظم له
– چهار کتاب اصلی علم رجال
– استفتائات
– حکومت در اسلام
– درر الفواید فی اجویه القائد
– درس هایی از نهج البلاغه
– سیری در زندگی امام صادق
– گفتاری در باب سبر
– شخصیت سیاسی حضرت رضا
– گفتاری در وحدت و تحزب
– شهید آغازگر
– صلح امام حسن (ع)
– پیشوای صادق
– آینده در قلمرو اسلام
– ادعانامه ای علیه تمدن غرب
– از ژرفای نماز
– انوار ولایت
– بازگشت به نهج البلاغه
– بحثی در نبوت
– ترجمه تفسیر فی ضلال القرآن
– پژوهشی در زندگی امام سجاد
– رسالت انقلابی نسل جوان
– عنصر مبارزه در زندگی ائمه

نسب و والدین آیت الله خامنه ای
خبرگزاری فارس: نسب آیت الله خامنه ای به حضرت سلطان سید محمد که از سادات حسینی است و با چهار واسطه فرزند امام سجاد می شود می رسد. ایشان به دلیل ظلم و جور عباسیان به مناطق مرکزی ایران و تفرش، آشتیان و فراهان می آیند و از سوی مردم آن مناطق مورد استقبال قرار می گیرند ولی ماموران عباسی در تفرس ایشان را دستگیر و شهید می کنند و هم اکنون مزار ایشان در میقان اراک قرار دارد

حضرت امام خمینی
اینجانب که از سال ها قبل از انقلاب با جنابعالی رابطه نزدیک داشته ام و همان ارتباط ... بحمدلله تا کنون باقی است.
جنابعالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می دانم و شما را چون برادری که آشنای به مسائل فقهی و متعهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبداری می کنیم می دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی از جمله افراد نادری هستید که چون خورشید روشنی می دهید. (صحیفه نور/ جلد 20/ صفحه 173)
نسب آیت الله خامنه ای به حضرت سلطان سید محمد که از سادات حسینی است و با چهار واسطه فرزند امام سجاد می شود می رسد. ایشان به دلیل ظلم و جور عباسیان به مناطق مرکزی ایران و تفرش، آشتیان و فراهان می آیند و از سوی مردم آن مناطق مورد استقبال قرار می گیرند ولی ماموران عباسی در تفرس ایشان را دستگیر و شهید می کنند و هم اکنون مزار ایشان در میقان اراک قرار دارد. سید محمد فرزند سید محمد تقی، فرزند سید میرزا علی، فرزند سید میرزا اکبر، فرزند سید فخرالدین از شجره مبارک حضرت سلطان سید محمد است که از تفرش به آذربایجان مسافرت می کنند و در شهر خامنه- 80 کیلومتری شمال غربی تبریز- ساکن می شوند. بعد از وی سید حسین، فرزند سید محمد در خامنه مشغول هدایت و ارشاد مردم می شود و البته به نجف اشرف سفر می کنند و در آنجا به درس و بحث اشتغال می ورزند. ایشان جد حاج سید علی خامنه ای بودند.
سید جواد فرزند سید حسین و پدر مقام معظم رهبری – که با شهرت خامنه ای شناخته می شود- در نجف اشرف در خانواده ای روحانی، در سال 1273 شمسی متولد شد. در سه سالگی همراه پدر به تبریز می آیند و در محله «خیابان» سکنی برمی گزینند. وی در نوجوانی شاهد ماجراهای مشروطیت بود مخصوصاً اینکه شوهرخواهرش «شیخ محمد خیابانی» «رهبری بخش بزرگی از جریان مشروطه خواهی را در شمال غرب ایران رهبری می کرد و بطور بدیهی تمام خانواده را درگیر این جریانات ساخته بود.
آقا سید جواد خامنه ای در جوانی سفری به عتبات و سفر دیگری به مشهد کرد و در همین سفر آخر، جذب معنویت و صفای علمای مشهد و هم جواری با امام همام موسی الرضا (ع) شدند و تصمیم به اقامت در مشهد گرفتند. وی ابتدا نه ماه و سپس 9 سال در مشهد ساکن شدندو  از حضور علمای بزرگی چون «آیت الله آقا زاده خراسانی» و «آیت الله حاج آقا حسین قمی» استفاده کردند.
پدر بزرگوار مقام معظم رهبری در سال 1345 قمری برای ادامه تحصیل به نجف اشراف می روند و تا سال 1350 در نجف از درس علمای عظام، «آیت الله عظمی میرزا نائینی» و «آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی» بهره وافر می برند. پس از این آقا سید جواد به مشهد باز می گردند و تا انتهای عمر پر برکت خود به وظایف دینی و علمی اشتغال می یابند.
ایشان در عین برخورداری از مقامات عالی علمی وجهه ای مردمی و محبوب داشتند و تا آخر عمر در خانه ای محقر و البته با صفا زندگی کردند. او همواره با رژیم های سلطه ستم شاهی مخالف بود و هرگز حاضر نشد تا قدمی در موافقت و تایید آنها بردارد. مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می فرمایند: «پدرم با هر کاری که رضاخان پهلوی کرده بود- مخالف بود- از جمله اتحاد و شکل از لحاظ لباس و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضاخان به زور می گوید بپوشد.»
آقا سید جواد پس از چند ماه نقاهت و ضعف در سن 92 سالگی به لقاءالله پیوست و پیکرش در دارالفیض حرم مطهر حضرت رضا (ع) دفت گردید. امام خمینی در پیام تسلیت خود، علم و تقوای آقا سید جواد خامنه ای را مورد تاکید قرار داده اند و بیان فرموده اند:
جناب حجت الاسلام آقای سید علی خامنه ای رئیس جمهور محترم دامت افاضاته رحلت والد معظم جنابعالی که عمری با علم و تعهد و تقوا به سر بردند موجب تأسف گردید. این مصیبت را به جنابعالی و اخوان محترم و خاندان جلیل تسلیت گفته و سلامت و موفقیت آن جناب را از خدای تعالی مسئلت دارم.
والسلام علیکم و رحمه الله
28 شوال المکرم 1406
(15 تیر1365)
همسر حاج سید جواد و مادر حضرت آیت الله خامنه، دختر آیت الله سید هاشم میردامادی و نجف آبادی از علمای برجسته نجف آباد اصفهان بودند. آیت الله سید هاشم میردامادی متولد 1303 ه.ق در نجف اشرف بودند که ایشان سال 1210 ه. ش به مشهد رفتند و در سال 1314 به علت سخنرانی تند علیه رضاخان به سمنان تبعید شدند. وی در سال 1339 ش دوباره به مشهد بازگشتند و به تفسیر قرآن در گوهرشاد پرداختند. ایشان در سن 77 سالگی و به علت بیماری فوت کردند و در جوار امام رضا به خاک سپرده شدند.
نسبت آیت الله میردامادی با سـی سال واسطه، به ابوالحـسن دیباج فرزند امام صادق (ع) می رسد.



برچسب‌ها: <-TagName->
[ 20 / 7 / 1391برچسب:, ] [ 18:5 ] [ الهام انصاری ] [ ]
.: web Themes By shiaweb :.
درباره وبلاگ

سلام بر تو اي رهبر غريبم، سلام بر تو نايب امام غايبم، سلام بر تو كه از سلاله ي پاك رسول الله اي، سلام بر تو كه بوي خميني ميدهي، سلام بر تو كه يادآورخون شهدايي، رهبر من سلام، ميدانم وقتي اشك بر چشم آوردي و جانت را ناقابل ناميدي من و امثال من كه ادعاي اين را داريم كه پيروت هستيم بايد ميميرديم اما فقط نظاره گربوديم و فرياد زديم جانم فداي رهبر اماكدام فدايي؟؟؟؟ چه صبري داري آقاي من.صبرت مرا ياد صبر علي ع مي اندازد كلامت خطابه هاي رسول ا... را يادمان مي آرد. لبخندت شكفتن شكوفه هاي بهاري را برايم متجلي ميسازد گفتيم خوني كه در رگ ماست هديه به توست اما حتي حرفهايت را نشنيديم و فقط... ميدانم آقاي من،دلت را سوزانديم. رهبرم.ميبخشي ما را؟؟؟
طراح قالب
امکانات وب
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 196
بازدید کل : 9798
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1